به نام محبوب تمام عالمیان خداوند سبحان،
آری خدا خود محبوب است یعنی خلائق او را دوست دارند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) محبوبِ خدا است و حال؛ سؤال این است که محبوب ترین انسان نزد خداوند و در نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) چه کسی بوده است. با یک جستجوی کامل در روایات به این حدیث برخوردیم
روزی از روزها شخصی از انس بن مالک پرسید چرا همیشه بر سرت دستار می بندی؟
انس گفت: نفرین علی بن ابی طالب (علیهالسلام) است. پرسیدند: چگونه بوده است؟ گفت: من خدمتگزار رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بودم. مرغی بریانی براى ایشان هدیه آوردند.
فرستده ی خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: خدایا محبوبترین انسان نزد تو و نزد من را به حضور من آور تا از این مرغ بریان همراه من بخورد. علی (علیهالسلام) آمد.
انس می گوید که من گفتم: پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گرفتارند و دوست می داشتم مردى از اقوام خودم بیاید.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) براى بار دوم دست برافراشتند و همان دعا را فرمودند و علی (علیهالسلام) آمد و همچنان گفتم که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گرفتارند، و همچنان دوست می داشتم مردى از قوم من بیاید.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) براى بار سوم دست به دعا برداشتند و فرمودند: خدایا محبوبترین انسان نزد تو و نزد من را به حضور من آور تا از این مرغ بریان همراه من بخورد و باز علی (علیهالسلام) آمد و همچنان گفتم: پیامبر مشغول کاری هستند و نمی رسند که با شما ملاقات کنند. این دفعه علی (علیهالسلام) صداى خویش را بلند کرد و گفت: پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) مشغول چه کاری هستند؟ پیامبر شنیدند و فرمودند: انس! کیست؟
گفتم: علی بن ابی طالب است، فرمودند: اجازه ورود بده و چون علی (علیهالسلام) وارد شد، پیامبر
(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: سه بار از پیشگاه خداوند درخواست کردم که محبوبترین آفریده اش را نزد خود و نزد من را به حضور من آورد تا از این مرغ بریان همراه من بخورد و اگر در این بار نمی آمدى نام ترا بر زبان می آوردم و به خدا می گفتم: خدایا علی بن ابیطالب را نزد من آور. در این هنگام علی (علیهالسلام) گفت: اى رسول خدا! من سه بار آمدم و هر سه بار «انس بن مالک» مرا رد کرد و گفت: پیامبر فرصت ندارند که با تو ملاقات کنند. رسول خدا از انس پرسیدند: چرا چنین کردی؟ گفتم:
اى رسول خدا! دعاى شما را شنیدم و دوست می داشتم مردى از اقوام من حاضر شود و من به این دلیل حضرت علی (علیه را برمی گرداندم از این ماجرا سالها گذشت و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از دنیا رفتند و ابوکر به خلافت رسید و بعد از او عمر به خلافت رسید و زمانیکه عمر از دنیا رفت و در بین اصحاب پیامبر بحث جانشینی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) مطرح شد امیر المومنین علی (علیه السلام) همین داستان را بیان فرمود و به اصحاب پیامبر گفت خود پیامبر فرمودند که من محبوب ترین خلق نزد خدا و رسول هستم اصحاب از علی (علیه السلام) شاهد خواستند. علی مرا گواه خواست و کتمان کردم و گفتم فراموش کردم.
علی (علیهالسلام) دست بر آسمان برداشت و گفت: پروردگارا! انس را گرفتار پیسی و برصی کن که نتواند از مردم پوشیده دارد. آنگاه انس دستار از سر برداشت و گفت:
این نفرین علی است. این نفرین علی است.
نکته های منبرستانی
1. اگر مسؤولیتی را پذیرفتیم هرگز خیانت نکنیم.
2. هرگز احساس نکنیم فلانی چون از اقوام ما هست پس انسان خوبی هست نه خیلی باید بلند نظر باشیم و در مورد امتیاز دادن بین اقوام خودمان و دیگران سعی کنیم ببینیم حق با کیست اینکه انسان اقوام خود را دوست داشته باشد و صله رحم کند خیلی خوب است و لی اینکه به خاطر دوستی خویشاوندان به دیگری ظلم کند و حق دیگری را ضایع کند خیلی بد است رسول خدا فرمودند اگر در دل کسی یک ذره کوچک (عصبیت) دوست داشتن نابجای اقوام باشد؛ روز قیامت خدا او را با اعراب جاهلیت محشور می کند.(1) در روایات با عنوان عصبیت از این موضوع یاد شده و در اصول کافی یک باب در مورد عصبیت(2) آمده است.
3. خیانت و ستم به خوانواده ی پیامبر (صلی الله علیه و آله) آخر و عاقبت خوبی ندارد.
4. اهل بیت بعضی وقتها نفرین می کنند و نفرینشان اثر می کند.
5. هرگاه از ما شهادت خواستند و ما واقعا شاهد بودیم حتما برویم و شهادت به حق دهیم و حقائق را پنهان نکنیم.
6. واقعا نزد خدا و رسول کسی محبوبتر از امیر المومنین نیست و این افتخار بزرگی برای شیعه است.
7. دانشمندان اهل سنت این روایت را در کتابهای شان آورده اند:
المعجم الکبیر للطبرانی، ج1، ص253 حدیث شماره ی 730
سنن الترمذی، ج5، ص300 حدیث شماره ی 3805
المستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص130
السنن الکبرى، ج5، ص107 حدیث شماره ی 8398
تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج37، ص406 حدیث شماره ی 4428
أسد الغابة لإبن الأثیر، ج4، ص30
تاریخ الإسلام للذهبی، ج3، ص633
البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج7، ص387
المناقب للخوارزمی، ص115
(با نرم افزار کتابخانه ی اهل بیت مطابقت داده شد جلد و صفحه و شماره حدیثها صحیح است)
متن عربی حدیث
حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی هُدْبَةَ قَالَ:
رَأَیْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ مَعْصُوباً بِعِصَابَةٍ فَسَأَلْتُهُ عَنْهَا فَقَالَ هِیَ دَعْوَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیهالسلام)
فَقُلْتُ لَهُ وَ کَیْفَ یَکُونُ ذَلِکَ فَقَالَ کُنْتُ خَادِماً لِرَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله)
فَأُهْدِیَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) طَائِرٌ مَشْوِیٌّ
فَقَالَ اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ وَ إِلَیَّ یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِرِ
فَجَاءَ عَلِیٌّ (علیهالسلام) فَقُلْتُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) عَنْکَ مَشْغُولٌ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ یَکُونَ رَجُلًا مِنْ قُومِی
فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) یَدَهُ الثَّانِیَةَ
فَقَالَ اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ وَ إِلَیَّ یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِرِ
فَجَاءَ عَلِیٌّ (علیهالسلام)
فَقُلْتُ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) عَنْکَ مَشْغُولٌ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ یَکُونَ رَجُلًا مِنْ قُومِی
فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) یَدَهُ الثَّالِثَةَ
فَقَالَ اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِکَ إِلَیْکَ وَ إِلَیَّ یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِرِ
فَجَاءَ عَلِیٌّ (علیهالسلام)
فَقُلْتُ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) عَنْکَ مَشْغُولٌ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ یَکُونَ رَجُلًا مِنْ قُومِی
فَرَفَعَ عَلِیٌّ (علیهالسلام) صَوْتَهُ فَقَالَ وَ مَا یَشْغَلُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) عَنِّی فَسَمِعَهُ رَسُولُ اللَّهِ
فَقَالَ یَا أَنَسُ مَنْ هَذَا فَقُلْتُ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیهالسلام) قَالَ ائْذَنْ لَهُ فَلَمَّا دَخَلَ
قَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ إِنِّی قَدْ دَعَوْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ أَنْ یَأْتِیَنِی بِأَحَبِّ خَلْقِهِ إِلَیْهِ وَ إِلَیَّ یَأْکُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِرِ
وَ لَوْ لَمْ تَجِئْنِی فِی الثَّالِثَةِ لَدَعَوْتُ اللَّهَ بِاسْمِکَ أَنْ یَأْتِیَنِی بِکَ
فَقَالَ عَلِیٌّ (علیهالسلام) یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی قَدْ جِئْتُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ کُلَّ ذَلِکَ یَرُدُّنِی أَنَسٌ
وَ یَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ عَنْکَ مَشْغُولٌ
فَقَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآله) یَا أَنَسُ مَا حَمَلَکَ عَلَی هَذَا
فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ سَمِعْتُ الدَّعْوَةَ فَأَحْبَبْتُ أَنْ یَکُونَ رَجُلًا مِنْ قُومِی
فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ الدَّارِ اسْتَشْهَدَنِی عَلِیٌّ (علیهالسلام) فَکَتَمْتُهُ فَقُلْتُ إِنِّی نَسِیتُهُ
فَرَفَعَ عَلِیٌّ (علیهالسلام) یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ
فَقَالَ اللَّهُمَّ ارْمِ أَنَساً بِوَضَحٍ لَا یَسْتُرُهُ مِنَ النَّاسِ
ثُمَّ کَشَفَ الْعِصَابَةَ عَنِ رَأْسِهِ فَقَالَ هَذِهِ دَعْوَةُ عَلِیٍّ هَذِهِ دَعْوَةُ عَلِیٍّ.(3)
___________________________________
1. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 308
2. الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 307
3. امالی شیخ صدوق صفحه 655