به نام خدا
ای مشک، تو لااقل وفاداری کن
من دست ندارم، تو مرا یاری کن
من وعده ی آب تو به اصغر دادم
یک جرعه برای او نگهداری کن
ای مشک، نگاه کن به بالای سرم
زهرا است نشسته آبروداری کن
ای مشک، مریز آبرویم
بر باد مده تو آرزویم
ای مشک، اگر چه عرصه تنگ است
بی آب روم به خیمه ننگ است
سیراب ز آب خوشگواری
اما ز حرم خبر نداری
افلاک سبو گرفته سویم
بر خاک مریز آبرویم