4 نشانه هاى پرهیزکاران
به نام خدا
و از نشانه هاى یکى از پرهیزکاران این است که او را اینگونه مى بینى:
در دیندارى نیرومند،
نرمخو و دور اندیش است،
داراى ایمانى پر از یقین،
حریص در کسب دانش،
با داشتن علم بردبار،
در توانگرى میانه رو،
در عبادت فروتن،
در تهیدستى آراسته،
در سختى ها بردبار،
در جستجوى کسب حلال،
در راه هدایت شادمان
و پرهیز کننده از طمع ورزى، مى باشد.
اعمال نیکو انجام مى دهد و ترسان است،
روز را به شب مىرساند با سپاسگزارى،
و شب را به روز مى آورد با یاد خدا،
شب مى خوابد اما ترسان،
و بر مى خیزد شادمان،
ترس براى اینکه دچار غفلت نشود،
و شادمانى براى فضل و رحمتى که به او رسیده است.
اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش مى کند.
روشنى چشم پرهیزکار در چیزى قرار دارد که جاودانه است،
و آن را ترک مى کند که پایدار نیست،
بردبارى را با علم،
و سخن را با عمل، در مى آمیزد.
پرهیزکار را مىبینى که: آرزویش نزدیک،
لغزشهایش اندک،
قلبش فروتن،
نفسش قانع،
خوراکش کم،
کارش آسان،
دینش حفظ شده،
شهوتش در حرام مرده
و خشمش فرو خورده است.
مردم به خیرش امیدوار، و از آزارش در امانند.
اگر در جمع بىخبران باشد نامش در گروه یاد آوران خدا ثبت مى گردد،
و اگر در یاد آوران باشد نامش در گروه بىخبران نوشته نمى شود.
ستمکار خود را عفو مى کند،
به آن که محرومش ساخته مى بخشد،
به آن کس که با او بریده مى پیوندد،
از سخن زشت دور،
و گفتارش نرم،
بدى هاى او پنهان،
و کار نیکش آشکار است.
نیکى هاى او به همه رسیده،
آزار او به کسى نمى رسد.
در سختى ها آرام،
و در ناگواری ها بردبار
و در خوشى ها سپاسگزار است.
به آن که دشمن دارد ستم نکند،
و نسبت به آن که دوست دارد به گناه آلوده نشود.
پیش از آن که بر ضد او گواهى دهند به حق اعتراف مى کند،
و آنچه را به او سپرده اند ضایع نمى سازد،
و آنچه را به او تذکّر دادند فراموش نمى کند.
مردم را با لقب هاى زشت نمى خواند،
همسایگان را آزار نمى رساند،
در مصیبت هاى دیگران شاد نمى شود
و در کار ناروا دخالت نمى کند،
و از محدوده حق خارج نمى شود.
اگر خاموش است سکوت او اندوهگینش نمى کند،
و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمى شود،
و اگر به او ستمى روا دارند صبر مى کند تا خدا انتقام او را بگیرد.
نفس او از دستش در زحمت،
ولى مردم در آسایشند.
براى قیامت خود را به زحمت مى افکند،
ولى مردم را به رفاه و آسایش مى رساند.
دورى او از برخى مردم، از روى زهد و پارسایى،
و نزدیک شدنش با بعضى دیگر از روى مهربانى و نرمى است.
دورى او از تکبّر و خود پسندى،
و نزدیکى او از روى حیله و نیرنگ نیست.
(سخن امام که به اینجا رسید، ناگهان همّام ناله اى زد و جان داد. امام علیه السّلام فرمود)
سوگند به خدا من از این پیش آمد بر همّام مى ترسیدم.
سپس گفت: آیا پندهاى رسا با آنان که پذیرنده آنند چنین مى کند؟
شخصى رسید و گفت: چرا با تو چنین نکرد؟
امام علیه السّلام پاسخ داد:
واى بر تو، هر أجلى وقت معیّنى دارد که از آن پیش نیفتد و سبب مشخّصى دارد که از آن تجاوز نکند.
آرام باش و دیگر چنین سخنانى مگو، که شیطان آن را بر زبانت رانده است.
فَمِنْ عَلَامَةِ أَحَدِهِمْ أَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّةً فِی دِینٍ
وَ حَزْماً فِی لِینٍ
وَ إِیمَاناً فِی یَقِینٍ
وَ حِرْصاً فِی عِلْمٍ
وَ عِلْماً فِی حِلْمٍ
وَ قَصْداً فِی غِنًى
وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَةٍ
وَ تَجَمُّلًا فِی فَاقَةٍ
وَ صَبْراً فِی شِدَّةٍ
وَ طَلَباً فِی حَلَالٍ
وَ نَشَاطاً فِی هُدًى
وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَعٍ
یَعْمَلُ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ
یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ
وَ یُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّکْرُ
یَبِیتُ حَذِراً
وَ یُصْبِحُ فَرِحاً
حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ
وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ
إِنِ اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیمَا تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِهَا سُؤْلَهَا فِیمَا تُحِبُّ
قُرَّةُ عَیْنِهِ فِیمَا لَا یَزُولُ
وَ زَهَادَتُهُ فِیمَا لَا یَبْقَى
یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ
وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ
تَرَاهُ قَرِیباً أَمَلُهُ
قَلِیلًا زَلَلُهُ
خَاشِعاً قَلْبُهُ
قَانِعَةً نَفْسُهُ
مَنْزُوراً أَکْلُهُ
سَهْلًا أَمْرُهُ
حَرِیزاً دِینُهُ
مَیِّتَةً شَهْوَتُهُ
مَکْظُوماً غَیْظُهُ
الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ
وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ
إِنْ کَانَ فِی الْغَافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ
وَ إِنْ کَانَ فِی الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغَافِلِینَ
یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ
وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ
وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ
بَعِیداً فُحْشُهُ
لَیِّناً قَوْلُهُ
غَائِباً مُنْکَرُهُ
حَاضِراً مَعْرُوفُهُ
مُقْبِلًا خَیْرُهُ
مُدْبِراً شَرُّهُ
فِی الزَّلَازِلِ وَقُورٌ
وَ فِی الْمَکَارِهِ صَبُورٌ
وَ فِی الرَّخَاءِ شَکُورٌ
لَا یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ
وَ لَا یَأْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ
یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ
لَا یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ
وَ لَا یَنْسَى مَا ذُکِّرَ
وَ لَا یُنَابِزُ بِالْأَلْقَابِ
وَ لَا یُضَارُّ بِالْجَارِ
وَ لَا یَشْمَتُ بِالْمَصَائِبِ
وَ لَا یَدْخُلُ فِی الْبَاطِلِ
وَ لَا یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ
إِنْ صَمَتَ لَمْ یَغُمَّهُ صَمْتُهُ
وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ
وَ إِنْ بُغِیَ عَلَیْهِ صَبَرَ حَتَّى یَکُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی یَنْتَقِمُ لَهُ
نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَنَاءٍ
وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ
أَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ
وَ أَرَاحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ
بُعْدُهُ عَمَّنْ تَبَاعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزَاهَةٌ
وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنَا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَةٌ
لَیْسَ تَبَاعُدُهُ بِکِبْرٍ وَ عَظَمَةٍ
وَ لَا دُنُوُّهُ بِمَکْرٍ وَ خَدِیعَةٍ
قَالَ فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَةً کَانَتْ نَفْسُهُ فِیهَا
فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ أَخَافُهَا عَلَیْهِ
ثُمَّ قَالَ أَ هَکَذَا تَصْنَعُ الْمَوَاعِظُ الْبَالِغَةُ بِأَهْلِهَا؟
فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ: فَمَا بَالُکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟
فَقَالَ ع وَیْحَکَ إِنَّ لِکُلِّ أَجَلٍ وَقْتاً لَا یَعْدُوهُ
وَ سَبَباً لَا یَتَجَاوَزُهُ
فَمَهْلًا لَا تَعُدْ لِمِثْلِهَا
فَإِنَّمَا نَفَثَ الشَّیْطَانُ عَلَى لِسَانِکَ
_________________________________
نهج البلاغة (للصبحی صالح) ؛ ص307