به نام خدا
یک روز پیغمبر معظم اسلام (صلى اللَّهعلیهوآله) پس از خواندن نماز عصر در میان محراب عبادت نشست و مردم در اطراف آن بزرگوار نشستند.
در آن هنگام پیر مردى از مهاجرین عرب که لباسهاى کهنهاى پوشیده بود و از شدت ضعف و پیرى نمىتوانست خویشتن را نگاهدارى نماید به حضور آن حضرت وارد شد، پیامبر مهربان اسلام (صلى اللَّهعلیهوآله) متوجه وى گردید و از حال او جویا شد.
پیر مرد گفت: یا محمّد! من گرسنهام، غذا بمن بده، برهنهام، لباس میخواهم
تهیدست میباشم، مرا بىنیاز گردان! پیغمبر خدا فرمود: من که چیزى ندارم بتو عطا کنم ولى در عین حال.
الدال على الخیر کفاعله یعنى راهنماى خیر نظیر عامل خیر میباشد، برخیز بجانب خانه آن کسى برو که خدا و رسول را دوست دارد، خدا و رسول هم وى را دوست دارند، آن کسى که خدا را بر خویشتن مقدم میدارد، برو بجانب حجره فاطمه، حجره فاطمه اطهر با آن حجرهاى که پیامبر اسلام جداگانه براى خود انتخاب کرده بود متصل بود.
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله به بلال فرمود: برخیز و این اعرابى را بر در خانه فاطمه ببر، اعرابی با بلال هم راه شد، موقعى که بر در خانه فاطمه اطهر رسید با صداى بلند گفت:
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة و مختلف الملائکة و مهبط جبرئیل الروح الامین بالتنزیل من عند رب العالمین.
فاطمه اطهر فرمود: و علیک السلام، تو کیستى؟ گفت: من پیرمردى از عرب هستم که از راه دور بسوى پدر تو آمدهام، اى دختر حضرت محمّد! من برهنهام، گرسنهام، با من همراهى کن، خدا تو را رحمت کند، آن موقع مدت سه روز بود که پیغمبر اعظم اسلام با حضرت على و فاطمه زهرا غذا نخورده بودند و رسول خدا از حال على و زهراء علیهما السّلام آگاه بود.
فاطمه زهرا علیها السّلام آن پوست گوسفندى را که حضرت حسنین علیهما السّلام روى آن میخوابیدند برداشت و به اعرابى عطا نمود و باو گفت: بگیر شاید خداى توانا بهتر از این را هم بتو عطا فرماید.
اعرابى گفت: اى دختر حضرت محمّد! من از گرسنگى بتو شکایت میکنم، تو یک پوست گوسفند بمن عطا میکنی، من این پوست را با این گرسنگى که دچارم شده
براى چه میخواهم!؟ راوى میگوید: وقتى حضرت زهراء این سخن را از اعرابى شنید گردنبند خویشتن را که فاطمه دختر حمزة بن عبد المطلب بعنوان هدیه برایش آورده بود از گردن خود باز کرد و باعرابى عطا نمود و گفت: این گردنبند را بگیر و بفروش، شاید. خداى مهربان بهتر از این را بتو عطا فرماید.
اعرابى پس از اینکه آن گردنبند را گرفت متوجه مسجد پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله شد. پیغمبر خدا در میان اصحاب نشسته بود. اعرابى گفت: یا رسول اللَّه! این گردن- بند را دخترت فاطمه بمن عطا کرد و گفت: این گردنبند را بفروش، شاید خدا بتو مرحمتى بفرماید.
پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله پس از اینکه گریان شد فرمود: چگونه خدا بتو مرحمتى نفرماید در صورتى که فاطمه دختر حضرت محمّد بزرگترین دختران حضرت آدم این گردنبند را بتو عطا کرده است! عمار بن یاسر بر خاست و گفت: یا رسول اللَّه! آیا اجازه میفرمائى من این گردنبند را بخرم؟ فرمود: بخر. اگر ثقلین در خریدن این گردنبند شرکت کنند خدا آنان را بآتش عذاب نخواهد کرد.
عمار گفت: اى اعرابى این گردنبند را چند میفروشى؟ گفت: به یک شکم نان و گوشت و یک برد (بضم باء) یمانى که عورت خود را بوسیله آن بپوشانم و با آن براى خدا نماز بخوانم و یک دینار که مرا باهل و عیال برساند.
عمار سهم غنیمت خیبر را که رسول خدا بوى عطا کرده بود فروخته و چیزى از برایش نمانده بود گفت: مبلغ بیست دینار و دویست درهم هجریه و یک برد یمانى و شتر راهوار خودم را که تو را بوطن برساند و یک شکم نان گندم و گوشت بتو میدهم. اعرابى گفت: اى مرد! تو چقدر باسخاوتى!! عمار او را برد و آنچه را که وعده داده بود بوى پرداخت.
وقتى اعرابى متوجه رسول خدا شد آن حضرت بوى فرمود: آیا سیر شدى؟
آیا بدن برهنهات پوشیده شد؟ گفت: آرى، پدر و مادرم بفداى تو، من بىنیاز گردیدم.
رسول خدا به اعرابى فرمود: اکنون نسبت به این عطاى فاطمه جبران و تلافی کن! اعرابى گفت: پروردگارا، تو خدائى هستى ازلى، ما غیر از تو را نمىپرستیم تو از هر جهت رازق ما میباشى، بار خدایا بفاطمه اطهر عطائى کن که چشمى ندیده باشد و گوشى نشنیده باشد.
پیغمبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله پس از اینکه آمین گفت متوجه اصحاب خویشتن شد و فرمود: خدا این دعا را در دنیا در حق فاطمه زهراء مستجاب نمود، زیرا من پدر فاطمه هستم که احدى نظیر من نیست.
على شوهر فاطمه میباشد که اگر على نبود همسر و همانندى ابدا براى فاطمه اطهر نبود، خدا حسنین را بفاطمه زهرا عطا کرده که نظیر ایشان در عالم وجود ندارد؛ حسنین بزرگ سبطهاى پیامبران و بزرگ جوانان اهل بهشت هستند آنگاه آن حضرت بمقداد و عمار و سلمان که در مقابلش بودند گفت: آیا میخواهید بیش از این براى شما بگویم؟ گفتند: آرى یا رسول اللَّه.
رسول اعظم فرمود: جبرئیل نزد من آمد و گفت: هنگامى که فاطمه اطهر رحلت نماید و دفن شود و ملک در قبر از وى سؤال میکنند و میگویند: پروردگار تو کیست او خواهد گفت: پروردگار من خدا است. باو میگویند: پیغمبر تو کیست؟
میگوید: پدرم، بوى میگویند: ولی تو کیست؟ میگوید: همین علی بن ابى طالب که بر لب قبرم ایستاده است.
رسول خدا اضافه کرد و گفت: متوجه باشید تا بیش از این از فضائل فاطمه براى شما بگویم، خداى مهربان گروهى از ملائکه را مأمور نموده که فاطمه را از جلو، عقب، راست و چپ حفظ نمایند، این ملائکه که در زمان حیات فاطمه و نزد قبر او و موقع رحلت وى با او میباشند صلوات فراوانى بفاطمه و پدر و شوهر
و فرزندانش میفرستند.
کسى که مرا پس از فوت زیارت نماید گویا: مرا در زمان حیات زیارت کرده باشد، کسى که فاطمه را زیارت کند مانند این است که مرا زیارت کرده باشد، کسى که علی بن ابى طالب را زیارت کند مثل اینکه فاطمه را زیارت کرده باشد.
کسى که حسن و حسین علیهما السّلام را زیارت کند گویا: علی بن ابى طالب را زیارت کرده باشد، کسى که فرزندان حسنین علیهما السّلام را زیارت کند نظیر این است که خود ایشان را زیارت کرده باشد.
عمار گردن بند فاطمه زهرا را با مشک خوشبو نمود و آن را در میان یک برد (بضم باء) یمانى پیچید، سپس آن را بغلامى که نامش سهیم بود داد؛ وى را بدین لحاظ سهیم میگفتند که او را از سهم غنیمت خیبر خریده بود، و بوى گفت: این گردن بند را بگیر و بحضور پیامبر اعظم اسلام تقدیم کن، من تو را نیز بآن حضرت هدیه نمودم.
غلام پس از اینکه گردن بند را گرفت و بحضور رسول خدا آمد سخن عمار را بعرض آن حضرت رسانید، پیغمبر اکرم بآن غلام گفت: برو بجانب دخترم زهراء من تو را با این گردنبند بوى بخشیدم، هنگامى که غلام با آن گردنبند بحضور فاطمه اطهر آمد و مقاله پیامبر خدا را براى او شرح داد آن بانو گردنبند را گرفت و آن غلام را در راه خدا آزاد نمود.
غلام پس از اینکه آزاد شد خندید، فاطمه گفت: براى چه میخندى اى غلام گفت: بزرگى خیر و برکت این گردنبند مرا خندان کرد، زیرا گرسنهاى را سیر کرد، برهنهاى را پوشانید، فقیرى را بىنیاز کرد، غلام زر خریدى را آزاد نمود و بدست صاحب خویش بازگشت کرد!!
نکات منبرستانی:
1.در مشکلاتمان به در خانه اهل بیت اهل بیت توسل کنیم.
2.هرگز از در خانه اهل بیت ناامید نشویم.
3.هرگز مستمندی را از خود نرانیم.
4.چیزی را که به ان احتیاج نداریم و کس دیگری بیشتر به ان نیاز دارد ان را به او بدهیم.
أَخْبَرَنَا الشَّیْخُ أَبُو عَلِیٍّ الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ فِیمَا أَجَازَ لِی رِوَایَتَهُ عَنْهُ وَ کَتَبَ لِی بِخَطِّهِ سَنَةَ إِحْدَى عَشْرَةَ وَ خَمْسِمِائَةٍ بِمَشْهَدِ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ الصَّقَّالِ:
قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْمُفَضَّلِ مُحَمَّدُ بْنُ مَعْقِلٍ الْعِجْلِیُّ القرمسی [الْقِرْمِیسِینِیُ] بِشَهْرَزُورَ قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الصُّهْبَانِ الْبَاهِلِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیِّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ:
صَلَّى بِنَا رَسُولُ اللَّهِ ص صَلَاةَ الْعَصْرِ
فَلَمَّا انْفَتَلَ جَلَسَ فِی قِبْلَتِهِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ
فَبَیْنَا هُمْ کَذَلِکَ
إِذْ أَقْبَلَ إِلَیْهِ شَیْخٌ مِنْ مُهَاجَرَةِ الْعَرَبِ
[عَلَیْهِ] سَمَلٌ قَدْ تَهَلَّلَ وَ اخْتَلَقَ
وَ هُوَ لَا یَکَادُ یَتَمَالَکُ ضَعْفاً وَ کِبَراً
فَأَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَسْتَجْلِیهِ الْخَبَرَ
فَقَالَ الشَّیْخُ یَا نَبِیَّ اللَّهِ ص
أَنَا جَائِعُ الْکَبِدِ فَأَطْعِمْنِی
وَ عَارِی الْجَسَدِ فَاکْسُنِی
وَ فَقِیرٌ فَأَرِشْنِی
فَقَالَ مَا أَجِدُ لَکَ شَیْئاً
وَ لَکِنَّ الدَّالَّ عَلَى الْخَیْرِ کَفَاعِلِهِ
انْطَلِقْ إِلَى مَنْزِلِ مَنْ یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ
یُؤْثِرُ اللَّهَ عَلَى نَفْسِهِ
انْطَلِقْ إِلَى حُجْرَةِ فَاطِمَةَ
وَ کَانَ بَیْتُهَا مُلَاصِقاً بَیْتَ رَسُولِ اللَّهِ ص
الَّذِی یَنْفَرِدُ بِهِ لِنَفْسِهِ مِنْ أَزْوَاجِهِ
یَا بِلَالُ قُمْ فَقِفْ بِهِ عَلَى مَنْزِلِ فَاطِمَةَ
فَانْطَلَقَ الْأَعْرَابِیُّ مَعَ بِلَالٍ
فَلَمَّا وَقَفَ عَلَى بَابِ فَاطِمَةَ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ
السَّلَامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ
وَ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِکَةِ
وَ مَهْبِطَ جَبْرَئِیلَ الرُّوحِ الْأَمِینِ بِالتَّنْزِیلِ مِنْ عِنْدِ رَبِّ الْعَالَمِینَ
فَقَالَتْ فَاطِمَةُ ع مَنْ أَنْتَ یَا هَذَا؟
قَالَ شَیْخٌ مِنَ الْعَرَبِ
أَقْبَلْتُ عَلَى أَبِیکِ سَیِّدِ الْبَشَرِ مُهَاجِراً مِنْ شُقَّةٍ
وَ أَنَا یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ
عَارِی الْجَسَدِ
جَائِعُ الْکَبِدِ فَوَاسِینِی رَحِمَکِ اللَّهُ
وَ کَانَ لِفَاطِمَةَ وَ عَلِیٍّ فِی تِلْکَ الْحَالِ وَ رَسُولِ اللَّهِ ص ثَلَاثاً
مَا طَعِمُوا فِیهَا طَعَاماً
وَ قَدْ عَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ ص ذَلِکَ مِنْ شَأْنِهِمَا
فَعَمَدَتْ فَاطِمَةُ ع إِلَى جِلْدِ کَبْشٍ مَدْبُوغٍ بالقرض [بِالْقَرَظِ]
کَانَ یَنَامُ عَلَیْهِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ ع
فَقَالَتْ خُذْ هَذَا أَیُّهَا الطَّارِقُ
فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَرْتَاحَ لَکَ مَا هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ
فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ شَکَوْتُ إِلَیْکِ الْجُوعَ فَنَاوَلْتِنِی جِلْدَ کَبْشٍ
مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِ مَعَ مَا أَجِدُ مِنَ السَّغَبِ
قَالَ فَعَمَدَتْ ع لَمَّا سَمِعَتْ هَذَا مِنْ قَوْلِهِ إِلَى عِقْدٍ
کَانَ فِی عُنُقِهَا أَهْدَتْهُ لَهَا فَاطِمَةُ بِنْتُ عَمِّهَا حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ
فَقَطَعَتْهُ مِنْ عُنُقِهَا
وَ نَبَذَتْهُ إِلَى الْأَعْرَابِیِّ
فَقَالَتْ خُذْهُ وَ بِعْهُ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یُعَوِّضَکَ بِهِ مَا هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ
فَأَخَذَ الْأَعْرَابِیُّ الْعِقْدَ وَ انْطَلَقَ إِلَى مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ
وَ النَّبِیُّ ص جَالِسٌ فِی أَصْحَابِهِ
فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَعْطَتْنِی فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ هَذَا الْعِقْدَ
وَ قَالَتْ بِعْهُ فَعَسَى أَنْ یَصْنَعَ لَکَ
قَالَ فَبَکَى النَّبِیُّ ص
وَ قَالَ لَا کَیْفَ یَصْنَعُ اللَّهُ لَکَ
وَ قَدْ أَعْطَتْکَ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ سَیِّدَةُ بَنَاتِ آدَمَ
فَقَامَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ رَحِمَهُ اللَّهُ
فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ تَأْذَنُ لِی بِشِرَاءِ هَذَا الْعِقْدِ
قَالَ ص اشْتَرِهِ یَا عَمَّارُ
فَلَوِ اشْتَرَکَ فِیهِ الثَّقَلَانِ مَا عَذَّبَهُمُ اللَّهُ بِالنَّارِ
فَقَالَ عَمَّارٌ بِکَمْ هَذَا الْعِقْدُ یَا أَعْرَابِیُّ
قَالَ بِشُبْعَةٍ مِنَ الْخُبْزِ وَ اللَّحْمِ
وَ بُرْدَةٍ یَمَانِیَّةٍ أَسْتُرُ بِهَا عَوْرَتِی وَ أُصَلِّی فِیهَا لِرَبِّی
وَ دِینَارٍ یُبْلِغُنِی إِلَى أَهْلِی
وَ کَانَ عَمَّارٌ قَدْ بَاعَ سَهْمَهُ الَّذِی نَقَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ مِنْ خَیْبَرَ وَ لَمْ یَبْقَ مِنْهُ شَیْئاً
فَقَالَ لَکَ عِشْرُونَ دِینَاراً وَ مِائَتَا دِرْهَمٍ هَجَرِیَّةٌ
وَ بُرْدَةٌ یَمَانِیَّةٌ
وَ رَاحِلَتِی تُبْلِغُکَ إِلَى أَهْلِکَ
وَ شُبْعَةٌ مِنْ خُبْزِ الْبُرِّ وَ اللَّحْمِ
فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ مَا أَسْخَاکَ بِالْمَالِ
وَ انْطَلَقَ بِهِ عَمَّارٌ فَوَفَّاهُ مَا ضَمِنَ لَهُ
وَ عَادَ الْأَعْرَابِیُّ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص
فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ أَ شَبِعْتَ وَ اکْتَسَیْتَ؟
قَالَ الْأَعْرَابِیُّ نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ اسْتَغْنَیْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی
قَالَ ص فَاجْزِ فَاطِمَةَ بِصَنِیعِهَا
فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ اللَّهُمَّ إِنَّکَ إِلَهٌ مَا اسْتَحْدَثْنَاکَ وَ لَا إِلَهَ لَنَا نَعْبُدُهُ سِوَاکَ
وَ أَنْتَ رَازِقُنَا عَلَى کُلِّ الْجِهَاتِ
اللَّهُمَّ أَعْطِ فَاطِمَةَ ع مَا لَا عَیْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ
فَأَمَّنَ النَّبِیُّ ص عَلَى دُعَائِهِ وَ أَقْبَلَ عَلَى أَصْحَابِهِ
فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعْطَى فَاطِمَةَ فِی الدُّنْیَا ذَلِکَ
أَنَا أَبُوهَا وَ مَا أَحَدٌ مِنَ الْعَالَمِینَ مِثْلِی
وَ عَلِیٌّ بَعْلُهَا وَ لَوْ لَا عَلِیٌّ مَا کَانَ لِفَاطِمَةَ کُفْوٌ أَبَداً
وَ أَعْطَاهَا الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ وَ مَا لِلْعَالَمِینَ مِثْلُهُمَا سَیِّدَا شَبَابِ أَسْبَاطِ الْأَنْبِیَاءِ
وَ سَیِّدَا أَهْلِ الْجَنَّةِ
وَ کَانَ بِإِزَائِهِ الْمِقْدَادُ وَ ابْنُ عُمَرَ وَ عَمَّارٌ وَ سَلْمَانُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا فَقَالَ وَ أَزِیدُکُمْ؟
فَقَالُوا نَعَمْ یَا رَسُولَ اللَّهِ
قَالَ ص أَتَانِی الرُّوحُ الْأَمِینُ یَعْنِی جَبْرَئِیلَ ع
وَ قَالَ إِنَّهَا إِذَا هِیَ قُبِضَتْ وَ دُفِنَتْ یَسْأَلُهَا الْمَلَکَانِ فِی قَبْرِهَا مَنْ رَبُّکِ؟
فَتَقُولُ اللَّهُ رَبِّی فَیَقُولَانِ مَنْ نَبِیُّکِ؟
فَتَقُولُ أَبِی فَیَقُولَانِ فَمَنْ وَلِیُّکِ؟
فَتَقُولُ هَذَا الْقَائِمُ عَلَى شَفِیرِ قَبْرِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ أَلَا وَ أَزِیدُکُمْ مِنْ فَضْلِهَا؟
إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَکَّلَ بِهَا رَعِیلًا مِنَ الْمَلَائِکَةِ یَحْفَظُونَهَا
مِنْ بَیْنِ یَدَیْهَا وَ مِنْ خَلْفِهَا وَ عَنْ یَمِینِهَا وَ عَنْ شِمَالِهَا
وَ هُمْ مَعَهَا فِی حَیَاتِهَا وَ عِنْدَ قَبْرِهَا بَعْدَ مَوْتِهَا
یُکْثِرُونَ الصَّلَاةَ عَلَیْهَا وَ عَلَى أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا
فَمَنْ زَارَنِی بَعْدَ وَفَاتِی فَکَأَنَّمَا زَارَنِی فِی حَیَاتِی
وَ مَنْ زَارَ فَاطِمَةَ فَکَأَنَّمَا زَارَنِی
وَ مَنْ زَارَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَکَأَنَّمَا زَارَ فَاطِمَةَ
وَ مَنْ زَارَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَکَأَنَّمَا زَارَ عَلِیّاً
وَ مَنْ زَارَ ذُرِّیَّتَهُمَا فَکَأَنَّمَا زَارَهُمَا
فَعَمَدَ عَمَّارٌ إِلَى الْعِقْدِ وَ طَیَّبَهُ بِالْمِسْکِ وَ لَفَّهُ فِی بُرْدَةٍ یَمَانِیَّةٍ
وَ کَانَ لَهُ عَبْدٌ اسْمُهُ سَهْمٌ ابْتَاعَهُ مِنْ ذَلِکَ السَّهْمِ الَّذِی أَصَابَهُ بِخَیْبَرَ
فَدَفَعَ الْعِقْدَ إِلَى الْمَمْلُوکِ
وَ قَالَ لَهُ خُذْ هَذَا الْعِقْدَ
فَادْفَعْهُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَنْتَ لَهُ
فَأَخَذَ الْعِقْدَ فَأَتَى بِهِ رَسُولَ اللَّهِ ص وَ أَخْبَرَهُ بِقَوْلِ عَمَّارٍ رَحِمَهُ اللَّهُ
فَقَالَ النَّبِیُّ ص انْطَلِقْ إِلَى فَاطِمَةَ فَادْفَعْ إِلَیْهَا الْعِقْدَ وَ أَنْتَ لَهَا
فَجَاءَ الْمَمْلُوکُ بِالْعِقْدِ وَ أَخْبَرَهَا بِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ
فَأَخَذَتْ فَاطِمَةُ ع الْعِقْدَ وَ أَعْتَقَتِ الْمَمْلُوکَ
فَضَحِکَ الْغُلَامُ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ ع مَا یُضْحِکُکَ یَا غُلَامُ؟
فَقَالَ أَضْحَکَنِی عِظَمُ بَرَکَةِ هَذَا الْعِقْدِ
أَشْبَعَ جَائِعاً
وَ کَسَا عُرْیَاناً
وَ أَغْنَى فَقِیراً
وَ أَعْتَقَ عَبْداً
وَ رَجَعَ إِلَى رَبِّهِ.
___________________________________
بشارة المصطفى لشیعة المرتضى (ط - القدیمة)، النص، ص: 138