به نام خدا

و در این حالت آب طلب می‌کرد. شمر می‌گوید: آب نمی‌نوشی تا آنکه به آتش داخل شوی، مردی فریاد می‌زند: ای حسین! آیا نمی‌بینی که این فرات چشمه حیات است؟ نمی‌نوشی تا آنکه تشنه از دنیا بروی. حسین علیه السّلام فرمود: خدایا او را تشنه بمیران، این مرد آب درخواست می‌کرد و آن قدر می‌نوشید که از دهانش بیرون می‌زد و بازهم احساس تشنگی می‌کرد، همین گونه بود تا آنکه از دنیا رفت.

طلب فی هذه الحال ماءاً فقال الشمر : لا تذوقه حتّى ترد النّار. وناداه رجل : یاحسین ألا ترى الفرات کأنّه بطون الحیّات؟ فلا تشرب منه حتّى تموت عطشاً فقال الحسین (ع) : «اللهمّ أمِته عطشاً». فکان ذلک الرجل یطلب الماء فیؤتى به فیشرب حتّى یخرج من فیه ، وما زال کذلک إلى ان مات عطشاً