به نام خدا
لطفا نظراتتان را آزادانه بنویسید
به نام خدا
لطفا نظراتتان را آزادانه بنویسید
به نام خدا سلام
حتما نظر بدهید و توضیح بدهید که ...
سلام و ادب
این سوالیست که ذهن خیلی از دوستان را به خودش جلب کرده
از خیلیها شنیدم می گویند که امام زمان از ما راضی نیست
خب حالا سوال این است چگونه بفهمیم امام زمان از ما راضی هست
اصحاب ائمه معصوم نبودند و اشتباهاتی داشتند ولی این طور نبوده که امامان بخاطر یک اشتباه با اصحابشان قطع رابطه کنند
مثلا من روایتی از امام صادق دیدم که از شیعیانشان دفاع کردند
خب با این اوصاف از کجا و روی چه ملاکی بفهمیم امام زمان از ما راضی هستند یا نه؟
حتما نظر بدهید و تا می توانید دلیل بیاورید و حرفتان را مستند کنید
به نام خدا
سلام به همه دوستان
لطفا به صورت بله و خیر جواب ندهید و کمی توضیح دهید و اگر ممکنه برای حرفتون دلیل بیارید
راستش را بخواهید خیلی این مطلب ذهنم را به خودش مشغول کرده
مثلا اگر کسی چیزی را خریده و چک داده برای یک سال بعد تا این مدت تمام نشده اگر امام زمان آمدند نمی تواند جزو یاران حضرت باشد؟
اصلا از اصل و اساس چرا امام حسین آن دسته از یارانش که قرض داشتند را بیرون کرد ؟
به نام خدا
حتما نظر بدهید و جواب دهید
اولین جوابی که زود به ذهنمان می آید این است که چون ما گناهکاریم
ولی در کربلا حر گناهکار بود ولی مورد لطف امام قرار گرفت
تقسیم کار در شبانه روز در روایتی از امام کاظم(ع)
امام کاظم فرمودند:
«إِجْتَهِدُوا فى أَنْ یَکُونَ زَمانُکُمْ أَرْبَعَ ساعات:ساعَةً لِمُناجاةِ اللهِ، وَساعَةً لاَِمْرِالْمَعاشِ، وَساعَةً لِمُعاشَرَةِ الاِْخْوانِ والثِّقاةِ الَّذینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَیُخَلِّصُونَ لَکُمْ فِى الْباطِنِ، وَساعَةً تَخْلُونَ فیها لِلَذّاتِکُمْ فى غَیْرِ مُحَرَّم وَبِهذِهِ السّاعَةِ تَقْدِروُنَ عَلَى الثَّلاثِ ساعات.»:
بکوشید که اوقات شبانه روزى شما چهار قسمت باشد:1 ـ قسمتى براى مناجات با خدا، 2 ـ قسمتى براى تهیّه معاش، 3 ـ قسمتى براى معاشرت با برادان و افراد مورد اعتماد که عیبهاى شما را به شما می فهمانند و در دل به شما اخلاص مىورزند، 4 ـ و قسمتى را هم در آن خلوت می کنید براى درک لذّت هاى حلال [و تفریحات سالم] و به وسیله انجام این قسمت است که بر انجامِ وظایف آن سه قسمت دیگر توانا می شوید
قَالَ لِی یَا جَابِرُ أَ یَکْتَفِی مَنِ انْتَحَلَ التَّشَیُّعَ أَنْ یَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ فَوَ اللَّهِ مَا شِیعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ وَ مَا کَانُوا یُعْرَفُونَ یَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ کَثْرَةِ ذِکْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَیْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِیرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْغَارِمِینَ وَ الْأَیْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ کَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَیْرٍ وَ کَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِی الْأَشْیَاءِ قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا نَعْرِفُ الْیَوْمَ أَحَداً بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَقَالَ یَا جَابِرُ لَا تَذْهَبَنَّ بِکَ الْمَذَاهِبُ حَسْبُ الرَّجُلِ أَنْ یَقُولَ أُحِبُّ عَلِیّاً وَ أَتَوَلَّاهُ ثُمَّ لَا یَکُونَ مَعَ ذَلِکَ فَعَّالًا فَلَوْ قَالَ إِنِّی أُحِبُّ رَسُولَ اللَّهِ فَرَسُولُ اللَّهِ ص خَیْرٌ مِنْ عَلِیٍّ ع ثُمَّ لَا یَتَّبِعُ سِیرَتَهُ وَ لَا یَعْمَلُ بِسُنَّتِهِ مَا نَفَعَهُ حُبُّهُ إِیَّاهُ شَیْئاً فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَیْسَ بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَکْرَمُهُمْ عَلَیْهِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ یَا جَابِرُ وَ اللَّهِ مَا یُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَالنَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ مَنْ کَانَ لِلَّهِ مُطِیعاً فَهُوَ لَنَا وَلِیٌّ وَ مَنْ کَانَ لِلَّهِ عَاصِیاً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ وَ مَا تُنَالُ وَلَایَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ
ترجمه :
جابر جعفى گفت: امام محمّد باقر علیه السّلام فرمود: اى جابر، آیا کافى است براى کسى که ادّعاى تشیّع دارد، بگوید که دوستدار ما اهل بیت است؟به خدا سوگند، شیعه ما نیست مگر آن کسى که تقواى خدا را رعایت کند و از او اطاعت نماید. شیعیان ما شناخته نمىشدند، مگر به تواضع، خشوع (فروتنى در عبادت)، اداى امانت، بسیارى ذکر خدا، روزه گرفتن، نماز به پا داشتن، نیکى به والدین و رسیدگى به همسایگانى که فقیر و نیازمندند. همچنین رسیدگى به قرض داران و یتیمان، راستى در گفتار، تلاوت قرآن و بازداشتن زبان، از این که، جز نیکى مردم را نگویند، [نیز] شیعیان ما [همواره] در بین اقوام خویش امین بودند. جابر گفت: اى پسر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم، ما کسى را با این خصوصیات نمىشناسیم. حضرت، خطاب به او فرمود: اى جابر، افکار و آراى مختلف، تو را [از راه راست] بیرون نبرد. آیا کافى است مردى بگوید: من على علیه السّلام را دوست دارم و از دوستداران او هستم، پس اگر بگوید من رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم را دوست دارم [که بهتر است]- زیرا رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم از على علیه السّلام بهتر است- ولى از سیره او پیروى ننماید و به سنّتش عمل نکند، این دوستى براى او هیچ سودى نخواهد داشت. پس تقواى خدا را پیشه نمایید و براى آنچه نزد خداست، عمل کنید، زیرا بین خدا و بین هیچ کس، قرابت و خویشاوندى نیست. محبوبترین بندگان نزد خداوند و گرامىترین آنها در پیشگاه او، با تقواترین و مطیعترین آنهاست. اى جابر، جز با اطاعت و فرمانبردارى از خداى متعال، تقرّب به او حاصل نمىشود. تنها دوستى ما (آل محمّد صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) باعث رهایى از آتش نیست و هیچ یک از شما بر خدا حجّتى ندارد. هر کس مطیع خداست، ولىّ و دوستدار ماست و هر کس نافرمانى خدا را نماید، با ما دشمن است. ولایت ما اهل بیت، جز با عمل [به دستورات الهى] و پرهیز از گناه به دست نمىآید.
خداوند عزوجل، در وجود فرشتگان، عقل بدون شهوت و در چارپایان، شهوت بدونعقل و در وجود انسان، عقل و شهوت را با هم قرار داد، پس هر کس که عقلش بر شهوتشپیروز گردد، از فرشتگان بهتر است و هر کس شهوتش بر عقلش پیروز گردد، از چارپایانبدتر است.
عن الصادق علیه السلام: وِلایَتی لِعَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام أحَبُ إلَیَ مِن وِلادَتی مِنهُ؛ لِأَنَّ وِلایَتی لَهُ فَرضٌ، ووِلادَتی مِنهُ فَضلٌ.))[1]
نسبت ولایتى خود با على بن ابى طالب علیه السلام را از نسبت ولادتى خود با او، بیشتر دوست دارم ؛ چون ولایت او بر من فریضت است و ولادتم از او فَضیلت!
این روایت از روایات بسیار زیبا و آموزنده است. ائمه اطهار علیهم السلام نسبت به وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام هم فریضه ولایت داشتند و هم فضیلت ولادت ولی ولایت نزد آنها بسیار مهم تر بود چون واجب با مستحب قابل مقایسه نیست و فاصله زیادی از هم دارند
امام صادق علیه السلام مى فرماید: گروهى نزد پیامبر خدا آمدند و او را به مرگ سعد بن معاذ خبر دادند، پیامبر با اصحاب براى تجهیز سعد حرکت کردند، و در حالى که بر چهارچوب در غسّال خانه قرار داشتند به غسل دادن بدن سعد فرمان دادند. هنگامى که او را حنوط و کفن کردند و بر تخته اى براى حمل به سوى بقیع قرار دادند، حضرت با پاى برهنه و بدون عبا دنبال جنازه حرکت کردند، سپس گاهى طرف راست جنازه را بر دوش مى گرفتند و گاهى طرف چپ را تا به قبر رسیدند. پیامبر وارد قبر شد و با دست مبارکش لحد چید و از اصحاب مى خواست که سنگ و خاک به حضرت دهند تا روزنه هاى بین لحد را بگیرد؛ چون فارغ شدند و خاک روى لحد ریخته شد و قبر به طور کامل بسته شد،
فرمود: من مى دانم به زودى جنازه مى پوسد ولى خدا بنده اى را دوست دارد که هرگاه کارى مى کند محکم و استوار انجام مى دهد، به این خاطر در چینش لحد و بستن روزنه هاى آن با سنگ و خاک دقت کردم.
در آن لحظه مادر داغدیده ى سعد از گوشه اى فریاد برداشت: اى سعد! بهشت بر تو گوارا باد، ولى پیامبر فرمودند: اى مادر سعدا مطلبى را بر پروردگارت در مورد فرزندت این گونه قاطع و یقینى نسبت مده؛ زیرا فشار سختى به سعد وارد شد!!
چون پیامبر و مردم از دفن سعد برگشتند، گفتند: اى پیامبر خدا! کارى را از شما در مورد سعد دیدیم که بر کسى ندیدیم، با پاى برهنه و بدون عبا تشییع جنازه آمدید. فرمودند: در این حالت به فرشتگانى که به تشییع آمده بودند اقتدا کردم. گفتند: گاهى جانب راست و گاهى جانب چپ جنازه را بر دوش گرفتید.
فرمود: در تشییع جنازه دستم در دست جبرئیل بود، آنچه او انجام داد من انجام دادم. گفتند: شما براى غسلش اجازه دادى و بر او نماز گزاردى و لحدش را چیدى آن گاه گفتى: فشارى سخت بر او وارد شد! فرمود: آرى، زیرا با خانواده اش بداخلاق بود! ولى اگر انسان از ایمانى متوسط یا حداقل، و عملى اندک برخوردار باشد ولى با سرمایه اى سرشار از مکارم اخلاقى زندگى کند، و با خانواده و اقوام و مردم در همه ى زمینه هاى اخلاقى خوش رفتار باشد در دنیا کمتر دچار مشکل مى شود و در آخرت مکارم اخلاقش رحمت و فیوضات بى نهایت حق را جذب مى کند.
برگرفته از کتاب زیبائى هاى اخلاق نوشته استاد حسین انصاریان
و خداى سبحان در بعضى از کتابهاى خود فرمود اهل ذکر و کسانى که مرا یاد میکنند مهمان منند و فرمانبرداران من در نعمت من کسانى که سپاسگزارى مرا میکنند موقعى که در فراوانى از نعمت من باشند و گنهکاران را از رحمت خود ناامید نگردانم اگر توبهى از گناه کنند من آنان را دوست دارم اگر بیمار شوند دکتر آنان منم آنان را بوسیله محنتها و مصیبتها درمان میکنم تا از گناهان و عیبها پاکیزه کنم ایشان را.
وَ قَالَ سُبْحَانَهُ فِی بَعْضِ کُتُبِهِ: أَهْلُ ذِکْرِی فِی ضِیَافَتِی وَ أَهْلُ طَاعَتِی فِی نِعْمَتِی وَ أَهْلُ شُکْرِی فِی زِیَارَتِی وَ أَهْلُ مَعْصِیَتِی لاَ أُویِسُهُمْ مِنْ رَحْمَتِی إِنْ تَابُوا فَأَنَا أُحِبُّهُمْ وَ إِنْ مَرِضُوا فَأَنَا طَبِیبُهُمْ أُدَاوِیهِمْ بِالْمِحَنِ وَ اَلْمَصَائِبِ لِأُطَهِّرَهُمْ مِنَ اَلذُّنُوبِ وَ اَلْمَعَایِبِ.